الیوت1

الیوت به روایت الیوت

شاید در ابتدای قرن بیستم میلادی و در زمانی که رالف نلسون الیوت قصد ارائه تئوری جنجال برانگیز و پر حرف و حدیث خود به نام تئوری امواج الیوت را داشت گمان نمی کرد که سالها بعد در دورترین نقاط جهان نیز همچنان این حرف و حدیث ها و جر وجدل ها باقی بماند.

 

   تئوری امواج الیوت همانطور که از نامش پیداست نظریه تائید شده و بر پایه اثبات علوم نظری نمی باشد، گو اینکه این بحث همیشگی علوم نظری و انسانی همیشه و همچنان باقی بوده وخواهد بود.اما گاهاً برخی فرضیه ها مانند فرضیه امواج الیوت بقدری جهان شمول و پرکاربرد و پر استفاده و بدون تاریخ انقضا هستند که نگاه ما به ضرورت تبدیل فرضیه به  نظریه را کمی سست می نمایند. فی الواقع نظریه یا تئوری امواج الیوت فارغ از نوع ارائه و دسته بندی های مختلف بوجود آمده برای آن، جان کلام را در بازار های مالی به استفاده کنندگان و بهره برداران این بازارها نمایانده است.

 

  در بین رشته های مختلف در تحلیل تکنیکال که هر یک طرفداران خاص خود را دارند شاید پرحاشیه ترین و دشوار ترین و متنوع ترین حالت ممکنه را الیوت به خود اختصاص می دهد . به نوعی شاید بتوان عدم توجه جدی به الیوت و ساختارها و محدوده های آن را به دلیل سختی مطالب آن نیز دانست. در این بین دانستن حالات یا سبک های مختلف این تئوری شاید کمکی به خواننده گرامی نماید چرا که عدم تفکیک این سبکها موجب ایجاد ملغمه ای در ذهن تحلیگران شده و سختی آن را چند برابر می کند.

 

سبک شناسی الیوت

 تئوری امواج الیوت دارای سه سبک اصلی می باشد:

1-کلاسیک

2- هامونیک

3-  نئوویو

که هریک با وجود تفاوتهای متعدد با یکدیگر ، در کلیات ما را به یک استنتاج می رسانند.

 

 

 

1- از نامداران سبک  الیوت کلاسیک می توان از الیوت، رابرت پرکتر، رابرت ماینر و . . . نام برد که هر یک در گسترش و رشد این تئوری و بالندگی بیشتر آن سهم بسزایی داشته اند ، همچنین کتاب های متعدد و نرم افزار ها و مقالات بسیاری از نامبردگان موجود است که هر یک دریایی ازاطلاعات مهم و ذی قیمت به طالبان این علم می رساند.

 

  2- در سبک الیوت هارمونیک می توان به آثار ایان کوپسی اشاره کرد که متاسفانه به دلیل ارائه افکاری بشدت تند و نقد اصل و مبانی الیوت! بصورت گسترده در سراسر جهان مورد توجه قرار نگرفت. در واقع بسیاری از صاحبان سبک، افکار نقادانه ایشان را افکاری انتحاری می دانند که این نظر پر بیراه نمی باشد.

سه جلد کتاب از ایان کوپسی در دسترس می باشد که در هر کدام به تبیین نظرات خود در تعداد امواج در هر سیکل و همچنین شمارش امواج با این تعداد پرداخته است. همچنین محدوده هایی را نیز مشخص کرده که به نوعی می توان آن را prz های احتمالی امواج در نظر گرفت.

 

 3- در مورد سبک سوم یا نئوویو، که با سروصدای بسیار زیاد شروع به کار کرد می توان به نامدارانی چون گلن نلی و اریک هال اشاره کرد. در این سبک ابتدا سعی به ارائه شیوه جدیدی از نمایش نمودار موسوم به کش دیتا شده که بر اساس این سیستم نمایش تمامی محدوده ها و شمارش ها پایه ریزی شده است.لازم به ذکر است که در سبک نئوویو آقایان نلی و هال برای اولین بار الگوهایی که در سبکهای کلاسیک و هارمونیک از بدنه اصلی مبحث الیوت دور مانده بودند را مجدداً وارد این سبک کرده و به بررسی همزمان آنها پرداختند.

در واقع می توان گفت توجه سبک های کلاسیک و هارمونیک بیشتر به بخش ایمپالس بوده که با ارائه سبک  نئوویو توسط نامبردگان ، مجدداً توجه کلاسیک کارها و و طرفداران الیوت هارمونیک به بخش کارکشن جلب شده است.

باید در نظر داشت که حرکات پسا الگویی و زمان بندی هایی که در سبک نئوویو ارائه شده است گاهاً مورد توجه و تائید بزرگان بازار نمی باشد؛ چرا که در واقع برای بررسی زمان در بازار نمی توان به قیمت پناه برد و توجیه زمان بر پایه قیمت به نوعی نفی کننده تئوری های دیگر و امتحان شده ای مانند تئوری گن و ابعاد آسترولوژیکی آن می باشد که در این بین همانطور که اشاره شد موجب نفی نظر بزرگانی مانند پاتریک میکولا که او را تبیین کننده و معلم دوم در مبحث گن پس از خود آقای دیلبرت (گیلبرت)گن می دانند شده است.

 

آیا دشوار بودن تحلیل بازار با سبک های مختلف الیوت موجب دوری تحلیلگران از این روش شده است؟

 

شاید بتوان به نوعی پاسخ سوال بالا را مثبت دانست اما نه مطلقاً. در واقع در صد قابل توجهی از تحلیلگران بدلیل دشواری این شیوه از آن دور می شوند. اما مسئله این است که بخش قابل توجه دیگری از تحلیلگران نه فقط به این دلیل،  بلکه به دلیل عدم تسلط بر سبک های الیوت و یا بهتر است بگوییم ندانستن سبک شناسی در الیوت از آن دوری می کنند، چرا که دانستن سبک های متفاوت ویا اقلاً سبک شناسی، موجب این امر می گردد که تحلیلگر حالات مختلف و از همه مهمتر استثنائات گوناگون رادر نظر بگیرد که این خود موجب عدم ابطال تحلیل شده که در دراز مدت و در فرآیند تبدیل تحلیلگر به تریدر نقش بسزایی را بازی می کند.   [بهتر است از آن به عنوان دگردیسی و یا تولد پروانه (تریدر) از پیله (تحلیلگر) نام ببریم]

 

 

حال سوال این است که راه حل چیست؟

 

1-سناریو نویسی:

 

تعریف سناریونویسی : در واقع یعنی در نظر گرفتن تمامی حالات ممکنه تعریف شده در الیوت، با توجه به سبک های مختلف و تصحیح محدوده های اعلامی قیمت در آن با توجه به روش های تصحیحی ارائه شده.

 

  نکته : گاهاً و در برخی اوقات محدوده های اعلامی و مشخص شده توسط سبک های مختلف تئوری امواج الیوت بسیار بزرگ و فاقد توجیه معاملاتی می باشند. برای رفع این مشکل خانم کارولین برودون ( ملکه فیبوناچی ) اقدام به ارائه روشهای متنوعی در جهت کوچک و محدود کردن این فضا ها جهت ترید نموده است . با توجه به این امر که نامبرده شاگرد مستقیم آقای رابرت ماینر نیز می باشد می توان از جهت صحت موارد فوق  یعنی در نظر گرفتن روش های مختلف الیوت  توسط ایشان مطمئن بود.

     برگردیم به سناریونویسی؛

  همانطور که گفته شد در سناریونویسی ، تحلیلگر تمامی حالات ممکنه را در نظر گرفته و سپس هر حالت را یک سناریو می نامد .در مرحله بعه با کمک محدوده ها که در سبک های مختلف با هم اندکی تفاوت دارند و البته می توان آنها را تصحیح نمود( با کمک روش کارولین برودون) برای هر سناریو یک امکان وقوع و یا رد قرار می دهد. مثلا اگر قیمت از محدوده x بگذرد نتیجتاً احتمال وقوع سناریو شماره اول را داریم که طبق آن فولان رشد یا ریزش به وقوع خواهد پیوست. اما اگر از محدوده x عبور نکند نتیجتاً احتمال وقوع سناریو شماره اول رد شده و منتظر وقوع سناریو بعدی هستیم.

حال در سناریو دوم اگر از محدوده y بگذرد نتیجتاً احتمال وقوع این سناریو تایید می شود که طبق آن فولان رشد یا ریزش محتمل است و اما اگر عبور نکند احتمال وقوع سناریو دوم نیز ردمی شود و الی آخر.

 

 

 

2- سبک شناسی :

 

  همانطور که گفتیم موارد بسیاری دیده شده که در طی فرآیند تبدیل یک تحلیلگر به تریدر،  سر خوردگی بسیار زیادی برای تحلیلگران به سبک الیوت بوجود آمده است، که این خود ناشی از همان عدم تسلط به سبک شناسی الیوتی می باشد.در واقع با شناخت سبکهای مختلف و دانستن نظریات متعدد در زمینه تحلیل الیوتی بازار ،می توان با دستی باز ؛ اقدام به نوشتن سناریوهای مختلف همانطور که در سطرهای فوق گفته شد نمود.

مساله مهم برای یک تریدر ، تحلیل درست و دانستن گام بعدی بازار و انتظار برای رسیدن به هدف پس از ورود به معامله می باشد که این امر با اولاً سناریو نویسی و ثانیاً   جامع بودن این سناریو ها با توجه به سبک شناسی ممکن می گردد.

 

نکته:  وقتی در سناریو نویسی صحبت از محدوده های الیوت  آنهم در سبکهای مختلف (باتوجه به سبک شناسی) می کنیم؛ ناگزیر از استفاده از انواع ابزارهایی موسوم به فیبوناچی هستیم.ابزارهای فیبوناچی در واقع دست راست یک تحلیلگر الیوتی هستند ، چرا که بدون دانستن آنها و  شناخت انواع آنها و شیوه استفاده و رسم هر کدام،  نمی توان به خود به عنوان یک الیوت کار نگاه کرد.

 

انواع فیبوناچی مورد استفاده در الیوت

 

  ابزارها ی مبتنی بر فیبوناچی یا بهتر است گفته شود ابزارهای مبتنی بر دنباله فیبوناچی و نسبت های مشتق شده از آن بسیار متنوع می باشند اما برای استفاده از سبک های مختلف الیوت به پنج ابزار زیر نیاز داریم:

1- فیبوناچی بازگشتی داخلی (رتریسمنت داخلی)

2- فیبوناچی گسترشی یا اکستنشن (رتریسمنت خارجی)

3- فیبوناچی سه نقطه ای یا بازتابی یا پروجکش

4- فیبوناچی مارشال

5- فیبوناچی بسیط یا اکسپنشن

 

که هر یک با شیوه های رسم متفاوت واستفاده در  جایگاههای مختلف و هم چنین استفاده از محدوده های مختلف و سطوح مختلف معنی پیدا می کنند.  فی المثل فیبوی گسترشی و فیبوی بازگشتی هر دو ابزار رتریسمنت  هستند اما با این تفاوت که یکی بر روی موج اصلی و از ابتدا به انتها رسم شده و دیگری بر روی موج اصلاحی و از ابتدا به انتها رسم می شود و یا یکی نسبت های زیر صد را باید برای محدوده چک در نظر گرفت درحالیکه محدوده تارگت نسبت های بالای صد است؛  اما در  دیگری محدوده چک نداریم و فقط محدوده تارگت اعداد بالای صد می باشند.

 

  حال  که مفهوم محدوده های الیوت را متوجه شدیم بهتر است در نظر بگریم که بر خلاف سبک های دیگر مانند پرایس اکشن و یا تحلیل تکنیکال نوین (مبتنی بر اندیکاتور) استفاده از خطوط حمایت و مقاومت کلاسیک یا داینامیک همچنین کاماریلا و وودی یا دیمارکر آنچنان در شناخت محدوده های الیوت مرسوم نیست. این مرسوم نبودن ، به معنای عدم استفاده کلی از این موضوعات نمی باشد اما بیشترین فشار و تکیه کلیه  سبک های مبتنی بر الیوت بر روی محدوده های فیبوناچی با درصدهای خاص برای هر موج می باشد.

زمانی که صحبت از الگوها و تأکید آقایان نلی وهال بر اضافه شدن مجدد این الگوها به سبک تحلیلی الیوت شد این سوال بوجود آمد که آیا این مباحث مجدداً توسط سبک نئوویو به این شیوه تحلیل اضافه شده است یا خیر؟   جواب منفی است چرا که این الگوها تحت عنوان الگوهای کلاسیک و یا الگوهای نموداری توسط یکی از بزرگترین محققان این بخش، یعنی آقای بولکوفسکی طی چند جلد کتاب که حاوی مقالات علمی پژوهشی دانشجویان ارشد و دکتری خود ایشان  می باشد ؛به طبع رسیده است  و چون حالت آماری دارد بسیار مورد استقبال (حتی در ایران) قرار گرفته است.

 

 

3- شناخت الگوها در بخش کارکشن:

  می دانیم که آقای الیوت،  ساختار موجی که برای کلیه بازارهای سرمایه ای در نظر گرفت شامل دو بخش مجزا به نام های ایمپاس و کارکشن بوده ؛که الگوهای کلاسیک یا نموداری در واقع اکثراً (نه همگی) توضیح دهنده بخش کارکشن  می باشند و مسئله مهم در این سبک تحلیلی ، فقط سبک شناسی نمی باشد؛ چرا که شاید چهل درصد  مشکلات با سبک شناسی و سناریو نویسی قابل حل باشد اما شصت درصد مشکلات همچنان باقی مانده و مربوط به شناخت الگوهای نموداری یا  کلاسیک می باشند چرا که اکثر استثنائات و مشکلات تحلیلی در این بخش شکل می گیرند.

 

  خواننده عزیز مستحضرند که گاهاً در بخش کارکشن که الگوها در آن به وقوع می پیوندند اصلی ترین و اساسی ترین شروط معروف به تئوری امواج الیوت نقض می شوند. چرا؟

پاسخ به این پرسش بسیار ساده است چرا که اگر بخواهیم به این دید نگاه کنیم ،اسم اصول نامبرده شده که معروف به "اصول تئوری امواج الیوت" می باشند در واقع باید عوض شده و به نام" اصول تئوری امواج الیوت در بخش موج اصلی یا ایمپالس" نامگذاری شوند ! یعنی به عبادت ساده تر این اصول در بخش کارکشن یا همان الگو ها ساری و جاری نمی باشند و قطعاً نقض آنها در مثلاً الگویی چون فلت (پهنه) اجتناب ناپذیر است.

 در واقع منظور نگارنده این است که برای یادگیری کامل مبحث الیوت علاوه بر سبک شناسی و سناریو نویسی ، توجه به بخش کارکشن یا به عبارتی یادگیری الگوهای کلاسیک یا نموداری اوجب واجبات است.

 

4- اطلاع از استثنائات:

 

  نکته بعدی که بسیار مورد توجه می باشد توجه به استثنائات می باشد. فی الواقع مهمترین بخش در یادگیری الیوت ،توجه به این بخش می باشد .مثلاً در مبحث کشیدگی ها ،مواردی هست که اگر بخش های استثنا را نیاموزیم با تناقضات عدیده ای روبرو می شویم.

یا در بخش نامبرده در سطور فوق ، می توان گفت که گاهاً یک محدوده برای تشخیص شروع کشیدگی موج یک مورد نظر است ولی با یک  استثنا و وقوع دو الگوی کلاسیک خاص در موج اصلاحی مابعد (موج دوم) این کشیدگی تبدیل به کشیدگی موج سوم می گردد!

 

 

در این مقاله کوشیده شد که اصلی ترین دلایل مربوط به عدم تمایل و یا تمایل کم به یادگیری سبک معروف و وزین الیوت را بررسی کنیم و با توجه به بضاعتمان راهکارهایی برای حل آن ارائه دهیم امید است مورد توجه عزیزان قرار گرفته باشد.

نظر خود را بنویسید