روش مارتینگل چیست؟
در دهه ۸۰ میلادی بود که جیمز سیمونز توانست مفهومی تحت عنوان معاملات الگوریتمی یا الگو تریدینگ را مطرح نماید و ثروت خود را به ۱۸ میلیارد دلار برساند. این موضوع بیانگر آن است که بازار سرمایه از تنوع بسیار زیادی برخوردار است و هزاران استراتژی نیز هر روزه توسط معامله گران مورد استفاده قرار می گیرد. در واقع هر یک از معامله گران می توانند از روش های مختلفی برای کسب درآمد خود استفاده نمایند که یکی از آن ها، روش مارتینگل می باشد و در ادامه مقاله، به معرفی آن خواهیم پرداخت.
روش مارتینگل
روش مارتینگل یک استراتژی نسبتا قدیمی وتقریبا منسوخ شده است که توسط یک ریاضیدان فرانسوی به نام پل لوی، کشف و به کار گرفته شد و رفته رفته در معاملات و بازارهای مالی تحت عنوان یک استراتژی معاملاتی استفاده شد.
در ابتدا مفهوم روش مارتینگل در صنعت شرط بندی به کار گرفته شد، به طوری که بسیاری از مراکز شرط بندی ایده های خود را برای معرفی حداقل ها و حداکثرهای شرط بندی خود به کار می گرفتند.
این استراتژی مبتنی بر ایدئولوژی بازگشت به میانگین است و بر طبق آن، معامله گر مبلغ باخته یا از دست رفته خود را برای مرحله بعد، دو برابر می کند. این استراتژی اینگونه است که فرض می کند، در یک نقطه معین، خط باخت برعکس می شود و همه ضررها توسط یک برد بزرگ، جبران می شود. به عنوان مثال، چنانچه معامله شما دارای ارزشی معادل ۱۰ دلار بوده و آن را از دست داده باشید، روش مارتینگل به شما توصیه می کند که در مرحله بعد معامله بزرگتری را انجام دهید. اگر این یکی را نیز از دست دادید، شما مبلغ بزرگتری را برای مراحل بعد انتخاب می کنید تا به نقطه ای برسید که همه ضررها جبران شود.
اهمیت استراتژی مارتینگل در معاملات
روش مارتینگل به عنوان یک استراتژی کاربردی شناخته می شود که معمولا توسط معامله گران حرفه ای که از تجربه و شناخت کافی نسبت به بازار برخوردارند، استفاده می شود. در نظر داشته باشید که پیاده کردن این استراتژی، مستلزم بررسی و توجه همه جانبه است که بایستی حتما هنگام استفاده از آن، دقت و تمرکز بالایی را به کار گرفت.
شاید با معرفی روش مارتینگل با این سوال مواجه شده باشید که اساسا رشته های طولانی و متعدد ضرر، می تواند بسیار مهلک باشند و در مواجهه با چنین شرایطی، آیا واقعا استراتژی مارتینگل برای یک معامله گر، زیان ده نیست؟
در پاسخ به این سوال باید گفت که یکی از مسائل و موضوعات مهم در به کار بستن روش مارتینگل، داشتن درک درست و شفاف نسبت به جریان بازار است. در بازار معاملات یک روند یا ترند می تواند تا مدت ها پایدار باشد و اگر شما شناخت درستی از آن داشته باشید، می توانید به درستی از آن بهره مند شوید.
یکی از اصول صحیح روش مارتینگل که برای معاملات به کار گرفته می شود این است که با دو برابر کردن قیمت، روند ضرر خود را جبران نموده و آن را به طور مداوم کاهش دهید. به عنوان مثال توجه نمایید، در مرحله ورود نیاز دارید که (EUR/USD) از (۱٫۲۶۳) به (۱٫۲۶۴) بازگردد تا معامله موفقیت آمیزی داشته باشید. به محض اینکه قیمت کاهش یافت، شما با چهار واحد وارد می شوید و نیاز است به جای (۱٫۲۶۴)، قیمت به (۱٫۲۶۲۵) باز گردد تا شما در روند معاملاتی خود به موفقیت دست یابید. هر اندازه به مراحل بالاتر و ورود سنگین تر، به بازار وارد می شوید، با سطح پایین تری از قیمت، امکان جبران ضرر شما وجود دارد. بنابراین، شما در هر مرحله از روش مارتینگل به منظور جبران ناتوانی نمودار در بازگشت به قیمت مبنا، مبلغ بیشتری را سرمایه گذاری می کنید. در نظر داشته باشید که عدم بازگشت نمودار به قیمت مبنا، یک احتمال بالقوه است و معامله گر در این مورد با در نظر داشتن احتمالات موجود، واکنش نشان می دهد.
اهمیت استفاده از روش مارتینگل در بازار اوراق بهادار و جفت ارزها
یکی از علل محبوبیت استراتژی روش مارتینگل در بازار اوراق بهادار این است که بازار اوراق بهادار برخلاف بازار سهام، به ندرت وارد ضررهای سهمگین مداوم شده و یا صفر می شود. برخلاف شرکت ها که ممکن است به دلایلی، مدتی را دچار ضرر و زیان و یا ورشکستگی شوند، امری محال خواهد بود که اقتصاد کشوری، به طور کامل به نقطه ضرر مطلق برسد.
البته در نظر داشته باشید که این موضوع به معنای آن نخواهد بود که بازار اوراق بهادار به هیچ عنوان دچار رکود یا سقوط نمی شود. چرا که در برخی شرایط، احتمال آن وجود دارد که بانک مرکزی کشورهای مختلف با توجه به اوضاع سیاسی و اقتصادی، برای دستیابی به اهداف خاص و به صورتی تصنعی نیز ارزش اوراق بهادار را دستخوش تغییر نماید. اما مهم این است که در اغلب موارد، رسیدن به صفر در این بازار نیز به دور از تصور است و به وقوع نخواهد پیوست.
روش مارتینگل در معاملات بورس نیز به کار برده می شود و از آنجایی که ارزش اوراق بهادار همواره افزایش و کاهش یافته و با حرکت خود همواره الگوهایی را ترسیم می کند، این امر سبب می شود روش مارتینگل معیاری برای سنجش یک روند محسوب شود. هنگامی که یک تریدر، معامله خود را آغاز می کند، هدف آن سود بردن از یک روند است. به طوری که بعد از زمان خرید می خواهد روند صعودی شود و بعد از زمان فروش نیز همواره خواستار نزولی شدن روند هستند و در نهایت، سودآورترین معاملات نیز آنهایی هستند که روی یک خط روند مشخص در حرکت باشند.
از آنجایی که بازار با ریسک هایی غیر منتظره نیز مواجه است، از این رو، شناسایی یک روند مشخص کار دشواری خواهد بود و به همین دلیل است که حتی بهترین معامله گران بازار نیز ممکن است دچار ضررهای هنگفتی شوند و وقتی که این اتفاق رخ دهد، روش مارتینگل می تواند به کار گرفته شده و به معامله گر پیشنهاد دهد که معامله بعدی را تا سقف دو برابر انجام دهد تا در نهایت بتواند ضرر های خود را پوشش دهد.